Iran Graffiti

ایران گرافیتی : بازار یا فرهنگ

دیوار نویسی و دیوار نگاری به معنای کلی در ایران پدیده تازه ای نیست. سالیان سال قبل  نیز از دیوار و نقاشی های پرده ای و دیواری به اشکال مختلف استفاده شده است. حتی لازم نیست نقاشی ها  شابلون زنی های دوران انقلاب را یاد اوری کنیم چرا که همه مان آنها را خوب به خاطر داریم یا در باره آن ها شنیده ایم.  اما گذشته از همه اینها واضح پیداست که گرافیتی به عنوان ابزار بیان آزاد کماکان با نگاه و برخورد متفاوتش خود را به عنوان جنبشی نو و تازه در ایران جا می اندازد . همین موجب پیدایش مشکلات متفاوتی  در سال های اخیر شده است . از جمله  نفوذ برخی کانال های تجاری گرافیتی که بعضا ریشه های ضد فرهنکی دارند و این چیزی است که لازم دانستم متنی هر چند کوتاه در مورد ان منتشر کنم تا دست کم اشاره ای شده باشد. هر چند اکثریتی که تا امروز مشاهده کردیم چیزی از این داستان نخواهند فهمید یا اگ رهم بفهمند فرقی به حالشان نخواهد کرد چرا که ولع قدرت و پول بدون زحمت و با فرمان بری برای بسیاری از مردم این زمان ایران به قدری بالا رفته که انسانیت را کنار زده و این تجربه ای است که ما به روشنی در مقیاس کار خودمان و در اطراف خودمان تجربه کردیم. سایت ایران گرافیتی  به عنوان پروژه ای از کلاه استودیو  از سال ۱۳۸۵سعی بر آرشیو کردن و معرفی آثار  مرتبط با هنر شهری ایران و تهران داشته  و از آنجا که کلاه استودیو همواره نگاهی پژوهشی را  دنبال کرده  سعی کرده ایم همیشه احاطه ای نسبی بر آنچه در صحنه گرافیتی ایران می گذرد داشته باشیم.

control

بی شک کسی نیست که از گرافیتی ایران مطلع باشد و رسانه ایران گرافیتی را نشناسد. ما هم در جریان کار خود با خیلی افراد آشنا شدیم و سعی کردیم به هر نحو به ویژه در سال های اولیه گرافیتی در ایران بین سال های ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۰  همه فعالیت های گرافیتی در شهر های مختلف را منعکس کنیم و پلی باشیم برای آشنایی بچه ها با دنیای  هنر شهری و گرافیتی و نیز بی شک پلی بودیم برای آشنایی دنیا با گرافیتی در ایران به عنوان اولین کشور خاور میانه که گرافیتی بومی را تجربه کرده است . با مرور زمان متوجه موضوعی شدیم که چندان جلوه زیبای نداشت . چیزی شبیه ضرب المثل نو که میاد به بازار و شاید چند ضرب المثل دیکر که نشان می داد این پدیده آنقدر ها هم از دنیای بشری مملو از دشمنی و طمع  دور نیست: بعضی دوستان که  خود ما از کار آنها عکاسی می کردیم و یا کارشان را  برای ما ارسال می کردند تا به مخاطب جهانی    معرفی کنیم  و  از طریق آشنایی با  آثار تنها و سایت ایران گرافیتی با گرافیتی آشنا  یا به آن علاقمند شده بودند و رفته رفته از همین طریق با وجود بازار جهانی آن نیز آشنا می شدند.

این دوستان جوان که  با جنبه تجاری در گرافیتی آشنا می شدند ظرف چند ماه نگاه به  بازار و ایجاد تماس با کسانی که ما از نقطه نظر هنری به خوانندگانمان معرفی می کردیم  آن را برای خود راه کسبی خوب و به صرفه دیدند.الگو برداری از الگوی عامه پسندی و شابلون زنی آنهم نه بر اساس تجربه هنری بلکه بر اساس آنچه قشر روشنفکر نما ی متوسط می پسندد و آن را می خرد  بی آنکه کوچکترین بینشی نسبت به دنیایی که در ان پا می گذارند داشته باشند. دنیای ابزار شدگی و در نهایت پینوکیو وار کشیدن خرهای دیگر به شهر بازی پول و کنترل  . از روی آمار نسبی و مشاهدات ما  می توان گفت این نسل  نسلی بود با حس های جالب و گه گاه قابل توجه اما از نظر دانش تاریخی و ایدیولوژیک تقریبا خالی  – از نظر خانوادگی در سطح متوسط و بالا ی مالی و ا از نظر فرهنگی در سطح مصرف کنندگی صرف. در حقیقت در جامعه آگاه چنین سطوحی اصلا فرصت نمایش نمی یابند ولی گویا در جامعه امروز ایران بیشترین فضا برای مانور این افراد آماده است. نمونه اش را می توانید در گالری داری – ژورنالیسم  و بازیگری سینما و تاتر  و هزار چیز دیگر ببینید که چگونه در کشور ما اصلی ها کنار می روند و نا بازیگران – مفت خور های روزنامه نویس – بچه لات های خیابونی و .. جای عوامل فرهنگی غالب رو گرفته اند چرا که کم خطر و مهار شدنی هستند. در مورد گرافیتی نیز این ابزارانسانی خفته بیدار شد ،قد علم کرد و آماده ایفای نقش در فرآیند بیگانه سازی و مرکزیت زدایی از تشکیل قدرت درونی گرافیتی در ایران شد. در حقیقت گرافیتی که در همه کشور ها مرکزیت و حلقه  قدرت خود را به دست می گیرد در ایران به سرعت افسار خود را به دست عده ای در آمریکا و اروپا داد تا آن را از پشت هدایت کنند . چت روم های فیس بوک و گوگل شد مرکز رفاقت های یک طرفه و اطاعت های یواشکی  و پیج هایی که صرفا با هدف چند کشور از جمله ایران ساخته شده بود با تعداد هوادار های ساختگی  بدون اینکه کسی از نوجوانهای ایرانی بداند که خیلی از کسانی که در خود فیس بوک یا رسانه های خارجی کار می کنند دستی هم بر گرافیتی دارند و ایجاد فضای ساختگی  برای انها بسیار ساده است…. همه چیز سیرک برپاشد و خر های نمونه ساخته شدند .خر های مبلغ بازار و پوچی. بچه های ایرانی که خود را نزدیک به رویایی جهانی می دیدند به سرعت جذب این روشنی و زرق و برق حباب وار شدند. نه همه ! اما جمعی از کسانی که می توانستند راه بکری برای میهن خود باشند در ابتدای راه فروش فرهنگ را به پاسبانی از آن ترجیح دادند .ارتباطشان با ایران گرافیتی کم و کمتر شد و با فیس بوک و خریدار های ۱۰۰ دلاری بیشتر و بیشتر. کسانی با انگیزه های متفاوت.کسانی که سایت و ما را پله ای دیدند برای بالا رفتن  و تجارت. گویی عرصه هنر چیزی شبیه به  بازار ادویه تبریز است  و  اینگونه بود که کپی  کاری  را هم با حمایت های هواداران ساختگی آغاز کردند. متاسفانه یا خوشبختانه چنین تجربه های به ما نشان داد که انجام یک عمل صرف به معنی شناخت آن نیست وتکرار فرم یک عمل نمی تواند صرفا محتوای همسانی را خلق کند. هم اکنون  کمتر کسی از دو جبهه دشمن هنر شهری و گرافیتی در ایران آگاه است. شهرداری-دولت  و دو سه گالری  در تهران  از جمله آقای  ش.ن  و خانم و.ز از یک طرف  با پشتیبانی  و معرفی دروغین چند هنر مند استودیویی به عنوان هنر مند های خیابانی و پخش آن در شبکه های تلویزیون ایران  و وب سایت ها از یک طرف   سعی در تخریب حقیقت داشته و دارند و حلقه های  گرافیتی آمریکا و اروپا از طرفی سعی کردند و می کنند  که مرکزیت قدرت گرافیتی ایران را به سمت خود کشیده و نگذارند تجربه تلخشان در کشور های دیگر دنبال شود.اتحاد چیزی است که از آن می ترسند.

از طرفی دیگر همین حلقه های قدرت خارجی که پیشتر از ان میل به نفوذ و رفاقت با کلاه استودیو و ایران گرافیتی را داشتند از اینکه کلاه استودیو دست آن ها را به کلی کنار می زد خشمگین بودند و حالا این بچه های کم اطلاع و مایل به شهرت و پول بهترین وسیله برای شروع پروژه ای بودند که می توانست از طرفی منبع درآمدی باشد و از طرفی تستی دیگر برای دسترسی به گرافیتی ایران از همه جنبه ها.

در کشور های دیگر چه می کنند؟  در کشور های دیگر یک گالری دار حرفه ای و یا یک هنر مند قدیمی محوریتی تشکیل می دهد و همه با هم همکاری می کنند و قدرت گرافیتی و هماهنگی ها را بین هم انجام می دهند .در اینترنت نمی توان این ها را به راحتی پیدا کرد چرا که از بازار عام به دور هستند و سعی می کنند کسی به دروغ درون آن حلقه نفوذ نکند . افسوس که در ایران این حس کشته شده است. شاید هم قومی بودن کشور ماست که همه خود را با هم برادر نمی بینند و گاه اگر بتوانند خنجری به پشت دیگری می زنند یا عقده های تاریخی  یا قومی خود را تخلیه می کنند. در ایران به علت شخصیت تاریخی خودمان که همه از آن آگاهیم  و همینطور به علت فقر فرهنگی  که در بین جوانان دهه ها  شصت و هفتاد موج می زند  و میل  معمول عوام ایرانی به  خارجی بهتر است  عده ای  ترجیح دادند به جای کار با ایرانی و تشکیل تشکلی متحد و همراهی با قدیمی ترها و در حقیقت الگو های اصلی خود- همه الگو های ایرانی خود را نفی کرده و با الگوهای خارجی و بالاسری های  خارجی که خود را شبیه دوست جلوه دادند هماهنگ باشند. چرا؟ پول  جواب سریع این قضیه است.  سفر به خارج دلیل بعدی این قضیه است و حسادت و میل برتری جویی توخالی نیز می تواند علت سوم این قضیه باشد.

graffitiwriter

از جامعه ای که کمبود های مختلفی را زیر سایه جمهوری اسلامی  تجربه کرده است انتظار بیشتری نمی رود از جامعه ای که توسری خور شده انتظار بیشتری نیست و همین که عده ای انگشت شمار سعی می کنند گرافیتی را به معنی واقعی آن زنده نگاه دارند برای ما امیدبخش است. هر چند می ترسیم ان ها هم گاه چون دستشان به جایی بند نشده فعلا با ما هستند.

جوجه دانشجو هایی که تا دیروز تشکر می کردند و سعی در تماس با ما داشتند و امروز بعد از یک تماس خارجی و چند چت و نامه نگاری   نامه های توهین آمیز برای ما می نویسند را می بخشیم به همان شهرت وبلاگی که نسیبشان خواهد شد. می بخشیم  به خاطر سختی های زندگی شان و اینکه می دانیم عدم دسترسی به انسانیت تقصیر خودشان نبوده است. جامعه اینگونه مریض است و راه انسانیت را بر بندهگان عام می بندد.

سایت ایران گرافیتی معتقد است همه این ها لازم است و جامعه است که در آینده قضاوت می کند بین هنر مند جریان ساز و آنها که صرفا  ابزارند و مصرف می شوند و می روند. گرافیتی سازمان دهی شده با کمک مالی و حمایت. نمایشگاه هایی که ماسک رویین آن ایرانی است ولی ایده آن دزدی و کنترل شده توسط عده ای دیگر با اهدافی کلی تر. همه اینها باعث این شد که سایت ایران گرافیتی درنگی کند تا در اینده تمایز بین بازاری ها و فرهنگی ها بازشناسی شود. تجربه ما هرچند تلخی هایی داشته اما شیرینی دانستن  انچه می گذرد بیشتر  باعث می شود گاهی بخش کوتاهی  از آنچه می تواند برای عده ای روشنگر باشد را منتشر کنیم.

تنها- بهار ۱۳۹۳